سوگندهای بیهوده و سوگندهای جدی

پدیدآوریعقوب جعفری

نشریهدرس‌هایی از مکتب اسلام

شماره نشریه556

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 1521 بازدید
سوگندهای بیهوده و سوگندهای جدی

یعقوب جعفری

لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‏ أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْأَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْریرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِه‏ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.
خداوند شما را در مقابل آن سوگندهایتان که از روی اراده نیست، مؤاخذه نمی‏کند ولی شما را در مقابل آن سوگندهایی که محکم کرده‏اید مؤاخذه می‏کند و کفاره آن، غذا دادن به ده مسکین از غذاهای متوسطی که به خانواده خود می‏دهید یا پوشانیدن آنها یا آزاد کردن یک برده است و کسی که ندارد، سه روز روزه گرفتن. این کفاره سوگندهای شماست هنگامی که سوگند می‏خورید (و می‏شکنید) و سوگندهای خود را حفظ کنید. خداوند آیات خود را برای شما این چنین بیان می‏کند شاید که سپاسگزاری کنید. (سوره مائده، آیه 89).
بعضی از اصحاب رسول خدا با این هدف که به تقوا و ایمان بیشتری برسند، بعضی از چیزهای حلال را بر خود حرام کرده بودند و تنی چند از آنها بر این کار سوگند هم خورده بودند. در آیاتی که پیش از آیات مورد بحث قرار دارد، مؤمنان از این کار منع شدند و به آنها دستور داده شد که نعمتهای خدا استفاده کنند و از آنها لذت ببرند.
کسانی که سوگند خورده بودند که از لذتهای دنیا استفاده نکنند، پیش پیامبر اسلام آمدند و تکلیف سوگندهای خود را از وی سؤال کردند. این آیه در مقام پاسخگویی به آنهاست و اینکه چنین سوگندهایی باطل و لغو است و شکستن آن مؤاخذه ندارد و به مناسبت اینکه سخن از سوگند خوردن به میان آمد، احکام شکستن سوگندهای صحیح را هم بیان می‏کند.
در این آیه، نخست درباره سوگندهای لغو و بیهوده سخن می‏گوید و اینکه خداوند شما را به خاطر شکستن سوگندهایی که لغو است مؤاخذه نمی‏کند و کیفر نمی‏دهد. منظور از سوگند لغو، سوگندهایی است که به هر دلیل باطل باشد مانند سوگندهایی که از روی قصد و اراده نیست و فقط برای تأکید مطلب و از روی عادت بر زبان جاری می‏شود و بعضی‏ها عادت دارند که به طور مرتب بگویند: نه به خدا قسم! یا آری به خدا قسم! هر چند چنین کاری هم ناپسند است ولی کفاره ندارد و یا مثلاً انسان به حرام کردن حلالی یا حلال کردن حرامی بر خود، سوگند بخورد و یا بر ترک واجبی سوگند بخورد. چنین سوگندهایی باطل است و نباید به آنها عمل کرد و شکستن آنها هم کفاره ندارد.
سوگندی که شکستن آن کفاره دارد و اگر کفاره ندهد معصیت کرده است، سوگندی است که از روی قصد و اراده و به‏طور جدّی باشد و به تعبیری که در این آیه آمده سوگند محکمی باشد (عقّدتم الایمان = سوگندهایی که محکم بسته‏اید) و البته باید شرایط دیگر را هم داشته باشد و آن مشروع بودن متعلَّق سوگند است. در چنین حالتی اگر کسی سوگند خود را بشکند، گناه کرده است و باید برای رفع اثر این گناه کفاره بدهد. دادن کفاره، برای جبران این گناه است.
کفاره شکستن سوگند یا همان «حِنْث یمین» در این آیه به‏طور مشروح آمده است و آن اینکه انسان در مرحله اول میان سه چیز مخیّر است. (توجه کنیم که «أو» در این آیه برای تخییر است نه ترتیب) و باید یکی از این سه کار را انجام بدهد:
1 - به ده نفر از فقرا طعام بدهد؛ آنهم طعام معمولی و متوسطی که به خانواده خود می‏دهد.
2 - ده نفر فقیر را بپوشاند و به آنها لباس بدهد؛ و البته منظور از لباس، لباسی است که تمام بدن را بپوشاند مانند یک پیراهن و یک شلوار با یک پیراهن عربی بلند. و در اینجا لازم نیست لباسی که می‏دهد از نوع لباس خود و خانوده‏اش باشد.
3 - یک برده را آزاد کند. در اینجا از برده با تعبیر «رقبه» که به معنای گردن است، یاد شده است، چون گردن عضو مهم بدن است و اگر بریده شود انسان می‏میرد لذا از تمام بدن به «رقبه» یعنی گردن تعبیر آورده می‏شود. یا به این مناسبت که در قدیم گردن برده‏هارا با ریسمان می‏بستند، از آن جهت به برده رقبه گفته می‏شود.
البته نه در اینجا و نه در آیات دیگر قرآن که از آزاد کردن برده سخن به میان آمده، قید نشده است که آن برده مسلمان یا مؤمن باشد و حکم، شامل برده کافر هم می‏شود ولی مسلم است که اگر برده مؤمن وجود داشته باشد، بربرده کافر ترجیح دارد.
در صورتی که کسی سوگند خود را شکست، باید یکی از این سه کار را انجام بدهد ولی این در جایی است که این شخص توانایی مالی انجام این کارها را داشته باشد و اگر چنین توانایی در او نباشد، او باید سه روز روزه بگیرد و این، کفاره شکستن سوگند او خواهد بود و در دنباله آیه پس از بیان این موارد، می‏فرماید: این؛ کفاره سوگندهای شماست چون سوگند بخورید (و آن را بشکنید) البته جمله (آن را بشکنید) در متن آیه نیست ولی مقدّر است و حذف آن به خاطر معلوم بودن مطلب است.
سپس اضافه می‏کند که سوگندهای خود را حفظ کنید. یعنی وقتی سوگند می‏خورید به آن پایبند باشید و آن را نشکنید.
آنگاه می‏فرماید: خداوند آیات خود را بر شما این‏چنین بیان می‏کند تا شما سپاسگزار باشید. براستی هم جای سپاس دارد چون بیان احکام از جانب خداوند، خود نعمت بزرگی است که برای بشر می‏رسد و انسان از این طریق به آگاهیهایی می‏رسد که عقل او به‏طور استقلال از درک آنها ناتوان است: «ویعلّمکم ما لَمْ تکُونُوا تعلمون»(بقره/151) و برشما می‏آموزد آنچه را که نمی‏دانید.
آیه مورد بحث نظیر آیه دیگری است که می‏فرماید:
«لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاْللَّغْوِ فی‏ أَیْمانِکُمْ‏وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ».(بقره/ 225)
خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده که از روی قصد و نیّت نیست، مؤاخذه نمی‏کند، لکن شما را به خاطر سوگندهایی مؤاخذه می‏کند که از روی قصد و نیّت که کار قلب‏های شما است، مؤاخذه می‏کند و خداوند آمرزنده و بردبار است».
در این آیه هم خاطر نشان می‏سازد که خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده و تکراری که از روی قصد و نیت نیست مؤاخذه نمی‏کند. چون گاهی بعضی از مردم بی‏آنکه قصدی داشته باشند، زبانشان عادت به سوگند دارد و سوگندهایی که می‏خورند جدّی نیست، بلکه نوعی تکیه کلام است.
خداوند به خاطر چنین سوگندهایی مردم را بازخواست نمی‏کند هر چند که این کار، خود، کارِ نکوهیده‏ای است. خداوند مردم را در مقابل سوگندهایی مؤاخذه می‏کند که از روی نیت و اراده که کار قلب است، باشد. چنین سوگندهایی که حالت جدی دارد و گاهی با مراسم خاصی مثلاً در دادگاه و با حضور قاضی انجام می‏گیرد، قابل مؤاخذه می‏باشد. پس از بیان این مطلب اضافه می‏کند که خداوند آمرزنده و بردبار است و اینکه سوگندهای بیهوده شما را بازخواست نمی‏کند ناشی از غفران و حلم اوست.
نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد، این است که گاهی کسی سوگند یاد می‏کند که فلان کار خیر را انجام نخواهم داد. مثلا سوگند می‏خورد که میان دو نفر که دعوا کرده‏اند، آشتی نخواهم داد و این به سبب دردسرهایی است که ممکن است برای او پیش آید. در اینگونه موارد هم سوگند او منعقد نمی‏شود و در آیات و روایات از خوردن چنین سوگندهایی نهی شده است: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ». (بقره:224)
خدا را به سبب سوگندهای خود مانع از آن قرار ندهید که نیکی کنید و پرهیزگاری نمایید و میان مردم اصلاح کنید و خداوند شنوا و داناست.
گویا بعضی از مسلمانان در عصر پیامبر در اثر شرایطی، گاهی به خدا سوگند می‏خوردند که فلان کار خوب را انجام ندهند مثلاً کسانی آنها را اذیت می‏کردند و آنها سوگند می‏خوردند که اگر میان آن اشخاص اختلاف بیفتد میانشان را اصلاح نکنند و آشتی ندهند. و این سبب می‏شد که گاهی خود را از انجام کارهای نیک محروم می‏ساختند تا حرمت سوگند خود را حفظکنند.
خداوند در این آیه متذکر می‏شود که به سبب سوگندهایی که می‏خورید، خدا را مانع از انجام کارهای نیک قرار ندهید و چنین نباشد که به خدا سوگند بخورید که کار نیک نکنید و پرهیزگار نباشید و میان مردم اصلاح نکنید و بدانید که خداوند آنچه را که به زبان می‏آورید، می‏شنود و آنچه در دل دارید، می‏داند.
امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: (ولاتجعلوا الله عرضة لایمانکم...) فرمود: وقتی تو را برای صلح میان دو نفر دعوت کردند، نگو که من قسم خورده‏ام که چنین نکنم.(1)
همچنین در روایتی آمده است که ابو ایوب می‏گوید: از امام(2) شنیدم که فرمود: نه در حال راستگویی و نه در حال دروغگویی به خدا سوگند نخورید که خدا می‏فرماید: (و لا تجعلوا الله عرضة لأیمانکم) فرمود: وقتی شخصی از شخص دیگری کمک بخواهد که میان او و کسی را اصلاح کند نگوید که من قسم خورده‏ام چنین نکنم.(3)
امام باقر(ع) درباره آیه (و لا تجعلوا الله عرضة لأیمانکم) فرمود: منظور شخصی است که قسم می‏خورد که با برادر دینی خود سخن نگوید و یا چیزی شبیه آن و یا اینکه با مادر خود سخن نگوید.(4)

پی نوشت ها:

1) کافی ج 2 ص 210
2) ظاهرا منظور، امام صادق(ع) است.
3) تفسیر عیاشی ج 1 ص 112
4) همان.

مقالات مشابه

مطالعه سبك شناختي واژه هاي گناه در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهسیدمهدی مسبوق, رسول فتحی مظفری

سالم سازي جامعه از انحرافات اخلاقي در قصص قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

سرگرمي و لهو در قرآن كريم

نام نشریهشیعه شناسی

نام نویسندهسیدحسین شرف‌الدین

سالم‌سازی جامعه از آلودگی‌های اخلاقی در حکایات قرآن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

بررسی تطبیقی عصبیت مذموم در تفاسیر فریقین

نام نشریهپژوهش‌های تفسیر تطبیقی

نام نویسندهعلی ‏احمد‌ناصح, نگین علیزاده, محمد جواد حق پرست